کد مطلب:2980 دوشنبه 29 آذر 1389 آمار بازدید:423

نگاهي بر كتاب گفتگوي آرام 6
شبكه ولايت - پاسخ به شبهات ديني

01:58:55

دانلود   20.41 مگابایت
بسم الله الرحمن الرحيم

آقاي رجائي فر
با عرض سلام خدمت شما بينندگان گرامي در خدمت شما هستيم با نقد بر كتاب الحوار الهادئ كه ترجمه هم شده است .
جناب آقاي دكتر غامدي استاد دانشگاه أُم القري مكّه و جناب آقاي دكتر حسيني قزويني با هم گفتگويي داشتند و در اين گفتگو مسائلي تاريخي كه بايد دقيقاً در تاريخ اسلام مورد بررسي قرار بگيرد بررسي كردند .
مباحثي كه در اين كتاب مطرح شده درباره شخصيتهاي مهمي كه در صدر اسلام بودند و ما بايد عقايد و نظرات آنها را بدانيم و اينكار به محققان و پژوهشگراني احتياج دارد كه بتوانند بر مبناي اسناد مهم و دقيق اسلامي به ما پاسخ دهند و آگاهي هاي ما را نسبت به اين مسئله افزايش دهند و از اين جهت در خدمت دو كارشناس محترم جناب آقاي يزداني و آقاي ابوالقاسمي باشيم و مباحثي را كه در اين كتاب مطرح شده براي ما باز ميكنند و سؤالاتي را كه در اين زمينه پيش مي آيد براي ما تشريح ميكنند .
آقاي ابوالقاسمي
همانطور كه مستحضر هستيد مناظره اي رو در رو بين آقاي دكتر حسيني قزويني و دكتر غامدي در عربستان اتفاق افتاده و اين مناظره ادامه پيدا كرد بصورت كتبي با مراسلات و مكاتبات كه آقاي غامدي متن اين مناظرات را بصورت تحريف شده و با دستكاري در كتابي بنام الحوار الهادئ چاپ كرد و الآن هم در ايران با ترجمه اي بنام گفتگوي آرام پخش شده است و جناب دكتر قزويني متن كامل اين مناظره را در كتابي بنام قصّهء الحوار الهادئ گفتگوي آرام چاپ كردند و الآن بحث ما درباره مطالبي است كه در اين كتاب آمده و شبهاتي كه آقاي دكتر غامدي وارد كرده است .
آقاي رجائي فر
يكي از مباحثي كه در اين كتاب مطرح است شخصيت عايشه است بعنوان خانميكه در طراز بالايي قرار دارد و انتساب به پيامبر و همسري با پيامبر دارد و در اين زمينه بايد به نكات مهمي توجه كنيم .
عموم پژوهشگران مخصوصاً جوانان و كسانيكه گرايشهاي عميق ديني دارند جوياي اين هستند كه حقايقي را كه از نظر سند و تاريخ و دقت هاي ظريف علمي در اين زمينه ها بدانند و يكي از مباحث اين است كه شيعه نسبت به عايشه اهانت كرده است و يا اهانت ميكند و بخشي از اين افراد به اين مسئله تاريخي دامن ميزنند و ما ميخواهيم بدانيم كه آيا شيعه واقعاً به جناب عايشه اهانت روا داشته است يا نه ؟ و صحّت و سقم اين مسئله چقدر است ؟
آقاي ابوالقاسمي :
يكي از مسائلي كه جناب دكتر غامدي در كتاب الحوار الهادئ مطرح ميكنند و ادعا ميكنند كه : « وَ يُفَسِّرُونَ البَقرَهء بِعَايِشَهء مَعَ أَنَّ آيَهءَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَات ( سوره نور آيه 26 ) تَدُّلُ عَليَ الطَّيبَهءِ كُلِّ أَزوَاجِ النبي صلي الله عليه و آله و سلم و يَستَحِيلُ أَن تَكُونَ زَوجَتُهُ الخَبِيثَهء : شيعيان ادعا ميكنند كه سوره بقره و ماجراي گاو بني اسرائيل كه در سوره بقره آمده و بني اسرائيل او را كشتند مقصود اصليش عايشه همسر پيامبر اكرم بوده است و ( استدلالي كه بيشتر وهابي ها از آن استفاده ميكنند اين است كه : ) آيه { مردان پاكيزه براي زنهاي پاكيزه ميباشند} نشانگر اين است كه همسر پيامبر زن پاكيزه اي بوده است چون مردان پاكيزه براي زنهاي پاكيزه هستند و بالعكس و محال است كه زن پيامبر خبيث باشد » و اين مطلبي است كه ايشان ادعا كرده اما متأسفانه تحت القائات دروغ وهابي ها و أسلاف آنها قرار گرفته ، سيره وهابي ها اين است كه دائماً يك دروغ را مطرح ميكنند و اين دروغ را خودشان هم باور ميكنند ، ادعا ميكنند كه شيعيان ميگويند : « خَانَ الأَمِين : جبرئيل امين خيانت كرده » و خودشان هم باور ميكنند ، در كدام كتاب شيعه اين مطلب آمده اگر واقعاً شيعيان گفتند كه تفسير اين آيه از سوره بقره همسر پيامبر گرامي اسلام است پس يك مدرك براي ما ارائه كنند ، ما هرچه در كتب شيعه گشتيم چنين مطلبي را پيدا نكرديم خوب است كه جناب دكتر غامدي نام ميبردند البته تنها ايشان نيستند بلكه من چند نمونه براي شما ميخوانم :
إبن قُطَيبهء در تفسير مختلف الحديث جلد 1 صفحه 71 ميگويد : « قَولُهُم فِي قَولِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ إِنَّ اللهَ يَأمُرُكُم أَن تَضبِحُوا بَقَرَهء ( سوره بقره آيه 67 ) أَنَّهَا عَايَشَهء : شيعيان ميگويند مقصود عايشه است » .
و ابن حزم أندلسي شبيه همين روايت را در كتاب الإحكام جلد 3 صفحه 302 نقل ميكند و ميگويد : « فَقَالَ الرَّوَافِض وَ إِذ قَالَ المُوسَي لِقَومِهِم إِنَّ اللهَ يَأمُرُكُم أَن تَضبِحُوا بَقَرَهء قَالُوا لَيسَ هَذَا عَليَ ظَاهِرِهِم وَ لَم يُرِدِ الله تعالي بَقَرَهءً فَقَط : گفتند اين آيه بر ظاهرش حمل نميشود خدا هيچوقت در قرآن مقصودش يك گاو نبوده است بلكه مقصودش تمثيلي از شخص ديگري است » .
و علماء ديگر و در سردسته تمهت زنندگان به شيعه آقاي إبن تيميه است و نميشود شما تهمتي به شيعه در كتابهاي اهل سنت ببينيد كه آقاي ابن تيميه چشم بسته نقل كرده نباشد و اين مطلبي كه سند ندارد در سه جاي مختلف از كتابش نقل كرده است ، در مجموع الفتاوي جلد 13 صفحه 238 ميگويد : « باطنيّه صوفيه در آيه { إِذهَب إِلَي فِرعَون ( سوره طه آيه 24 )} ميگويند مقصود از فرعون قلب است و { إِنَّ اللهَ يَأمُرُكُم أَن تَضبِحُوا بَقَرَهء } ميگويند مقصود از بقره نفس و جان خود انسان است ولي شيعيان ميگويند : { هِيَ عَايِشَهء } مقصود عايشه است » .
در مجموع الفتاوي جلد 13 صفحه 359 هم شبيه به همين مطلب را ميگويد و در منهاج السنهء جلد 3 صفحه 403 در ذيل مجموعه افتراهايي كه به شيعه ميبندد همين مطلب را مطرح ميكنند كه شيعيان تفسير كلمه بقره را در قرآن عايشه ميدانند .
البته بايد يك سؤال در اينجا مطرح شود و بپرسيم كه چه ارتباطي ميتواند در اينجا چنين توهمي را ايجاد كند و آيا اين توهم معقول است كه شخصي بگويد گاويكه در قرآن آمده { إِنَّهَا بَقَرَهءٌ صَفرَآءُ فَاقِعٌ لَّونُهَا } ( سوره بقره آيه 69 ) عايشه است در حاليكه لقب عايشه حميراء بوده و هيچ ارتباطي نه از نظر لفظي و نه از نظر معنا آيه وجود ندارد .
البته بايد يك مطلبي مطرح شود كه چند وقت قبل شبكه هاي وهابي كلام برخي از علماء بزرگ شيعه را كه تصريح كردند كه آقاي ابو حنيفه فتوا به جواز سجود به روي نجاست داده است و اين را مطرح كردند و گفتند كه ببينيد شيعيان چه دروغهايي ميبافند و اصلاً چنين چيزي در كتابهاي ابوحنيفه نيست ، انگار كتابهاي ابوحنيفه در جايي دور از دسترس است كه هيچكس كتابهاي او را پيدا نميكند و ما با حدود يك ساعت وقت گذاشتن اين مطلب را پيدا كرديم و گفتيم بله اگر علماء قديمي ما آدرس ندادند ولي اين مطلب موجود است و ما هم توقع داريم كه شما براي دفاع از علماء خودتان در بحث علمي با شيعه يك مورد از علماء شيعه را مطرح كنيد كه واقعاً عالم شيعه باشد و همچنين مطلبي را مطرح كرده باشد و بعد ميتوانيد بگوئيد نظر شيعه اين بوده .
مطلب دومي كه آقاي دكتر غامدي مطرح كرده اين است كه : « ألخَبِيثَاتُ لِلخَبِيثِينَ » و دكتر حسيني قزويني پاسخ مناسب به ايشان دادند كه همسر حضرت نوح يا همسر حضرت لوط آيا ميشود اين آيه را با اينها تطبيق كرد آيا ممكن است كه ما بگوئيم كه « ألخَبِيثَاتُ لِلخَبِيثِينَ وَ ألخَبِيثُونَ لِلخَبِيثَاتِ » ( سوره نور آيه 26 ) براي حضرت نوح يا حضرت لوط مورد استدلال قرار بگيرد ؟
آقاي دكتر غامدي در نامه اي كه بعنوان جوابيه به دكتر حسيني قزويني ميفرستند مينويسند كه : « چند نكته در اينجاست : اين آيه نازل شده براي بيان برائت عايشه همسر پيامبر و خداوند ميخواهد كه آگاهي دهد كه ما هيچ وقت يك زن خبيث را بعنوان همسر براي پيامبر قرار نميدهيم و اين قسمت از عبارت بسيار مهم است { وَ المُرَاد هُنَا بِالخَبِيث هُوَ الزِّنَا } مراد از خبيث در اينجا زنا و كسيكه مرتكب زنا نشده باشد است و راجع به استدلال به حضرت نوح يا حضرت لوط و همسران آنها جواب ميدهد كه در آن زمان ازدواج با كافر جايز بوده ولي در شريعت ما جايز نيست ، حالا حضرت نوح و حضرت لوط با كافر ازدواج كردند ولي اينكار در دين ما جايز نيست پس نميشود گفت كه پيامبر اكرم با كافر ازدواج كرده و بنابراين فرق واضح است » .
در مطلب بعدي ميگويد : شأن نزول آيات سوره نور براي تبرئه كردن عايشه از تمهتي است كه به او وارد شده و وعده داده شده است به عايشه به مغفرت و رزق كريم و اين دلالت ميكند كه او با ايمان ميميرد چون حكم خداوند قابل تغيير نيست و ما در اينجا چند نكته را مطرح ميكنيم : اولاً بحث ازدواج با كافر نيست بلكه با يك فرد خبيث است و ما در بين مسلمانها كساني را داريم كه مسلمان هستند اما خُبث باطني دارند و در بين كفار هم همين گونه بودند كساني بودند كه خُبث باطني داشتند كه البته همه كفار ميشوند وقتي ازدواج در آن زمان با كافر جايز بود با مؤمن هم جايز بود چرا لوط و نوح نرفتند و زنان خوب بگيرند و رفتند زن كافر گرفتند و نكته اينجاست كه بله در آن زمان ازدواج با كافر جايز بود ولي در اسلام ازدواج با كافر جايز نيست اما همه مسلمانها كه در مرتبه بالاي ايمان نيستند همانطور كه آن زمان لوط و نوح مخيّر بودند كه يا زن خوب بگيرند و يا زن كافر ، در اسلام هم پيغمبر ما مخيّر بودند كه زناني بگيرد « مُسلِمَاتٍ مُؤمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَ أَبكَاراً » ( سوره تحريم آيه 5 ) يا زناني كه اين خصوصيت را نداشته باشند و ما هيچ وقت تهمت كفر را به همسران پيامبر نميزنيم اگرچه خودشان راجع بعضي از همسران پيامبر از جمله قُطيلهء تهمت إرتداد را اهل سنت زده اند .
نكته دوم اينكه چه كسي گفته معناي خبث در اين آيه زنا است ؟ متأسفانه ايشان به خودش زحمت نداده كه تفسيرهاي اهل سنت را نگاه كنند زيرا در تفاسير اهل سنت خبث را بمعناي مطلق پليدي گرفتند و اگر بخواهيم آيه را ترجمه كنند { مردهاي پليد براي زنهاي پليد } و اصلاً ربطي به زنا ندارد كه اين را هم قاعده كلي نميشود استنباط كرد و اصلاً معقول نيست كه بگوئيم هر مردي كه بد است شوهرش هم بد است و هر زني كه خوب است شوهرش هم خوب است !
راغب اصفهاني در ترجمه كلمه خَبَثَ مي فرمايد : « ألمُخبِث وَ الخَبِيث مَا يُكرَهُ رِضَاعَهءً وَ خَصَاصَهءً : چيزي است كه بخاطر پستي و پليدي و بدي مورد ناپسنديش محسوس باشد و يا نا محسوس باشد » .
و بعد در ادامه به آياتي استدلال ميكند : « وَ ذَلِكَ يَتَنَاوَلُ البَاطِلَ فِي الإعتِقَاد : يكي از خبث ها اعتقادات اشتباه و باطل است و يكي از خبثها كذب است و خداوند فرمودند : { وَ يُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبَائِث ( سوره اعراف آيه 157 ) } أَي مَا لاَ يُوَافِقُ النَّفس مِنَ المَحذُورَات : يعني چيزهائي كه نفس از آنها بدش مي آيد » .
همچنين در قرآن چندين آيه درباره خبث آمده اگر واقعاً طالب پيروي قرآن هستيد و ميگوييد بايد به قرآن رجوع كنيد پس به قرآن مراجعه كنيد در سوره آل عمران آيه 179 { مَا كَانَ اللهَ لِيَذَرَ المُؤمِنِينَ عَلَي مَا أَنتُم عَلَيهِ حَتَّي يَمِيزَ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِبِ } و مقصود در اينجا جدائي كارهاي بد از كارهاي خوب است و خداوند ميخواهد كارهاي بد را از كارهاي خوب جدا كند و در سوره نساء آيه 2 ميفرمايد : { وَ لاَ تَتَبَدَّلُوا الخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ } يعني حرام را با حلال جابجا نكنيد ، آيه { ألخَبِيثُونَ لِلخَبِيثَاتِ } هم همين معنا را ميدهد .
بنابراين زنا تنها معناي كلمه خبث نيست ، چرا ايشان اينجا لفظ زنا را آورده است ؟ آيا دليل خاصي دارد ؟ روايتي وجود دارد كه قرآن را حمل بر اين معنا ميكند ، اين اشكال علمي به ايشان است و يك اشكال ديگر به ايشان را مطرح ميكنيم كه بسيار واضح است و متأسفانه كسانيكه اين استدلال را مطرح ميكنند توجه به اين نكته واضح ندارند و تعصب و محبتِ چشم بسته مانع ديدن اين حقيقت شده شما ميگوئيد زنا مقصود از خبيث در اين آيه است ، « ألخَبِيثَاتُ لِلخَبِيثِينَ : زناهاي زناكار براي مردهاي زنا كار هستند » يعني اگر ثابت شد يك زني زنا كرده پس شوهرش هم زناكار ميشود ، پس در جامعه بگرديد هر جا زني زناكار را يافتيد شوهرش را هم شلاق بزنيد ، خداوند فرموده است « ألخَبِيثُونَ لِلخَبِيثَاتِ » پس هر جا مردي زنا كرد زنش را هم شلاق بزنيد و يا سنگسار كنيد چون خداوند فرموده ، اگر واقعاً حكم زنا اين است شخصي با شاهد زناي او ثابت ميشود و طبق آيه شخص ديگري هم با آيه قرآن زنايش ثابت ميشود وقتي با شاهد ثابت شد او زنا كرده آيه قرآن ميگويد پس شوهرش هم زنا كرده ، آيا اهل سنت ميتوانند چنين حرفي بزنند ؟ چنين معنايي معقول نيست ؟ چرا معاني كه با عقل و با عرف جور در نمي آيد براي تفاسير خودتان و براي به كرسي نشاندن نظر خودتان مطرح ميكنيد ؟
نكته ديگري كه مطرح كردند و ما در جواب متذكر ميشويم اين است كه اصلاً معناي خبيثات در اينجا مردم نيستند ، زنهاي خبيث نيست ؟ پس چيست ؟ عزيزان اهل سنت بايد به تفسير خودشان مراجعه كنند تا ببينند مقصود از { ألخَبِيثَاتُ } در اينجا « ألكَلِمَات وَ الأفعَالِ الخَبِيثَات » است ، يعني چه ؟ يعني كارها و كلمات ناپسند براي افراد پليد است ميخواهد مرد باشد يا زن باشد ، از خبيث جز كارهاي خبيث سر نميزند و كارهاي خوب براي افراد خوب است ، افراد خوب هم وابسته به كارههاي خوب هستند و افراد بد هم وابسته به كارهاي بد هستند و براي مشخص شدن اين مطلب در اينجا كلام إبن تيميه كه به اصطلاح فصل الخطاب نظر سلفي ها و وهابي ها در عربستان است كه حتي اگر روايتي هم بر ضدشان باشد ميگويند : « و قال شيخ الإسلام إبن تيميه » و روايت را كنار ميگذارند و كلام إبن تيميه گفته را نقل ميكنند ! حال بايد به كلام إبن تيميه مراجعه كنند كه ميگويد : « وَ قَال الجمهور السَّلَف أَلكَلِمَاتِ الخَبِيثَهء لِلخَبِيثِين وَ مِن كَلاَمِ بَعضِهِم الأَقوَال وَ الأَفعَال الخَبِيثَهء : كلمات خبيثه براي خبيث است و بعضي ديگر گفته اند حرفها و كارهاي خبيث » و جمهور سلف اين نظر را داشتند نه يك نفر نه دو نفر .
چرا آقاي غامدي و الآن هم وهابي ها به طرفداري از همين نظريه ميگويند ما سلفي هستيم ولي نظر جمهور سلف را كنار ميگذارند آن هم با استدلالي كه با يك دقيقه فكر كردن ضعفش مشخص ميشوند ميخواهند از همسر پيغمبر دفاع كنند ، ما هيچ وقت نبايد يك دليل غلط را بعنوان توجيه براي كارهاي خودمان بياورم با اينكه ميدانيم اين غلط است .
اين مطلب در كتاب الحَسَن و السيئ إبن تيميه جلد 1 صفحه 100 و كتاب مجموع الفتاوي جلد 14 صفحه 343 آمده است ، همين مقدار كفايت ميكند و اگر عده اي بگويند كه ما إبن تيميه و سلفي ها را قبول نداريم و مفسرين ملتزِم را ميخواهيم بايد به تفسير طبري جلد 18 صفحه 108 كه بعد از ذكر چندين تفسير براي اين آيه اين تفسيريكه ما عرض كرديم كه كلمات و افعال خبيث از افراد خبيث الباطن صادر ميشود و كلمه هاي خوب از افراد خوب صادر ميشود .
بنابراين اصلاً منظور از الخبيثات در آيه زنهاي خبيث نيست كه بخواهند چنين استدلالي بكنند و بايد گفت اين استدلال شما در اصل دچار اشكال است .
نكته ديگري را هم كه بايد مدنظر قرار دهيم اين است كه آيا اصلاً آيه إفك راجع به عايشه نازل شده و يا راجع به ماريه قبطيه همسر پيامبر اكرم نازل شده است .
مسلم نيشابوري ده صفحه حديث إفك را از عايشه همسر پيامبر نقل ميكند و بعد يك روايت بصورت خلاصه اشاره ميكند از أنس : « أَنَّ رَجُلاً كَانَ يُتَّهِمُ بِأُمِّ وَلَدِ رسول الله : شخصي متهم شده بود كه با مادر فرزند پيامبر ، ماريه ارتباط دارد » پيغمبر فرمودند علي جان برو و گردن او را بزن حضرت علي رفتند نزد او و ديدند كه او در چشمه برهنه است و برگشتند و فرمودند اي پيغمبر اين شخصي كه من ديدم اصلاً مردانگي ندارد تا بخواهد ارتباط با همسر شما داشته باشد و پيامبر هم خوشحال شدند .
صحيح مسلم ـ جلد 3 ـ صفحه 2139 ـ حديث 2771
پس مشخص است كه عده اي به ماريه تهمت ميزنند و حاكم نيشابوري روايتي را از عايشه همسر پيامبر نقل ميكند كه در آن بخوبي نشان ميدهند كه اهل إفك به چه كسي تهمت زدند : « عايشه همسر پيامبر ميگويد : فَقَالَ أَهل الإفكِ وَ الزُّور مِن حَاجَتِي إِليَ الوَلَد إِدَّعَي وَلَدَ غَيرِهِ : وقتي پيغمبر فرزند دار شد اهل إفك گفتند پيامبر چون پسر ندارد و محتاج به فرزند پسر است رفته و فرزند ديگري را بعنوان فرزند خودش آورده » يعني زبانم لال ماريه از كسي ديگر باردار شده و بچه دار شده و پيغمبر فرزند ماريه را كه از شوهر ديگري است بعنوان فرزند خودش قبول كرده .
لفظ إفك را عايشه در ماجراي چه كسي بكار برده است ؟ در ماجراي ماريه بكار برده است و جالب است كه بعد خودش ميگويد كه پيامبر به نزد من آمدند و پرسيدند اين بچه را چطور مي بيني ؟ و من از روي حسادت گفتم هر بچه اي كه شير بز بخورد چهره اش خوب ميشود و شما بزي را مخصوص اين فرزند قرار داديد كه دائم شير آن بز را به او ميدهند و معلوم است كه چهره اش خوب ميشود و پيغمبر گفتند شباهتي با من ندارد ؟ و من از روي حسادت گفتم « مَا أَرَي شَبَهاً » هيچ شباهتي با شما ندارد و بعد خبر رسيد به پيامبر كه يك عده از مردم دارند چنين حرفي را درباره ماريه ميزنند و بعد ماجرا اين شد كه پيامبر حضرت علي را فرستادند ... . المستدرك ـ جلد 4 ـ صفحه 39
پس اهل إفك به ماريه تهمت زدند و عايشه همسر پيامبر از روي حسادت حاضر نشد كه شباهت ابراهيم به پيامبر را قبول كند و اشكالات فراوان ديگري هم ماجراي إفك كه اهل سنت ادعا ميكنند درباره عايشه است و رواياتي هم در اين باره دارند وجود دارد كه عزيزان ميتوانند به سايت مؤسسه تحقيقاتي وليعصر بخش پرسش و پاسخ رجوع كنند و مطالبي كه در اين زمينه است را كامل ببينند .
آقاي رجائي فر
اهل سنت در مورد عايشه آيا آنها همگي علي الإطلاق به يكسو رفتند و همه نگاه خوش بينانه داشتند و يا نگاه بدبينانه داشتند و آيا اهانتي از طرف آنها نسبت به همسر پيامبر اكرم صورت گرفته است يا نه ؟
آقاي يزداني
روايات زيادي در كتب اهل سنت وجود دارد كه بعلت ضيق وقت نميتوان همه آنها را بازگو كرد و من بصورت خلاصه به چند روايت اشاره ميكنم ، اولاً روايتي كه در كتاب المصنف ابن أبي شِيبِه استاد بخاري نقل شده كه طبق اين روايت عايشه همسر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دختري را براي جلب نظر جوانان قريش آرايش ميكرده ، دختر را آرايش كنند و با هم به بيرون بروند تا جوانان جذب شوند و ... كه سند روايت اينگونه است كه « عن عمّار بن عمران رَجُلٌ مِن زيد الله عن إمرءهء منهم عن عايشهء أنّها شُوُفَّت جَارِيَهءً وَ قَافَت بِهَا وَ قالت لَعَلَّنَا نَستَادُ بِهَا شَبَابَ القُرَيشِ : از عايشه روايت شده كه روزي كنيزي را آرايش كرده و او را در كوچه ها چرخاند و گفت شايد بتوانيم با اين كنيز جوانان قريش را شكار كنيم » .
المصنف إبن أبي شيبه ـ جلد 4 ـ صفحه 49 ـ حديث 17664
و اين روايت واضح است و خيلي روايت زشتي است و تهمت زشتي به همسر رسول خداست و اگر اين روايت در كتابهاي شيعه بود قطعاً اينها داد و فريادشان گوش عالم را كَر ميكرد ولي در كتابهاي خودشان است البته سند روايت ضعيف است و روايت مجهول السند است كه عمار بن عمران عن إمرءهء منهم از قبيله زيد الله از زني كه معلوم نيست چه هست و چگونه نيست و صحابي بوده است يا نه ؟ و ... و خود عمار بن عمران مجهول است مشخص نيست و سندش ضعيف است و از نظر دلالي اگر چه عمل زشتي است ولي نسبت فحشاء نيست و از نظر دلالت هم روايت قابل اتكائي نيست .
اما روايات ديگري در منابع اهل سنت نقل شده است كه محرمانه ترين اسرار رسول خدا را پخش كردند و سند روايات هم صحيح است و همه ميدانيم كه رابطه هر زني با همسرش از محرمانه ترين مسائلي است كه هيچ كس از آن نبايد آگاهي داشته باشد و اين مسئله حتي در جوامع غير مسلمان رعايت ميشود و امري است كه تمام انسانها بين خودشان بعنوان رازي دو نفره رعايت ميكنند اما متأسفانه اهل سنت مطالبي را از أم المؤمنين عايشه نقل كردند كه به هيچ وجه با موقعيت او سازگاري ندارد و در حقيقت آبروي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را نشانه رفته است كه متأسفانه برخي از اين مذاهب اهل سنت براي اينكه بتوانند اعتقادات و افكار و فتواهاي خودشان را تثبيت كنند و به كرسي بنشانند اين روايات را از زبان همسر رسول خدا نقل كردند و ما يقين داريم اين مطالب دروغ است و مطالب تهمت به همسران رسول خدا است ولي متأسفانه آنها اين مطالب را نقل كردند .
محمد بن إدريش شافعي رئيس فرقه شافعي ها در كتاب اختلاف الحديث اين روايت را نقل ميكند : « عَن عَايِشَهء قَالَت إِذَا إِلتَقَي الخَتَانَانِ فَقَد وُجِبَ الغُسل فَعَلتُهُ أَنَا وَ رَسولُ الله فَغتَسَلنَا : قاسم از عايشه نقل كرده كه وقتي زن و مرد با هم همبستر شوند و دو تا ختنه گاه با هم ملاقات كنند غسل واجب ميشود پس من و رسول خدا اينكار را انجام داديم پس غسل كرديم » .
اختلاف الحديث ـ جلد 1 ـ صفحه 439
احمد بن حنبل رئيس مذهب حنابله و إبن ماجه قزويني در سنن خودش جلد 1 صفحه 199 و بقيه علماء اهل سنت اين روايت را مفصل نقل كردند و إبن حِبّان در صحيح خودش اين روايت را نقل كرده كه من با پيامبر چنين و چنان كرديم و بعد غسل كرديم و اين روايت در صحيح ابن حبان جلد 3 صفحه 458 هم نقل شده است و جالب است كه علماء اهل سنت طبق همين روايت فتوا دادند كه « إِذَا إِلتَقَي الخَتَانَانِ فَقَد وُجِبَ الغُسل » كه اگر اين دو تا با هم ملاقات كنند غسل واجب ميشود و جاي سؤال دارد حتي در روايتي دارد كه وقتي از خليفه دوم سؤال ميكنند ، ايشان بجاي اينكه شخصي را بفرستد نزد حفصه كه با او محرم است ميگويد برويد و از عايشه سؤال كنيد و اين جاي سؤال دارد كه چرا از دختر خودش كه محرمش هست نميپرسد ، آيا حفصه همسر پيامبر اكرم نبود ؟ پس چرا از عايشه سؤال كرد و اين مطالبي است كه متأسفانه علماء اهل سنت نقل كردند و ما از ايشان سؤال ميكنيم كه آيا علماء اهل سنت اتفاقاتي را كه بين آنها و همسرانشان مي افتد را براي مردان نامحرم نقل ميكنند و آيا خجالت نميكشند ؟ اگر واقعاً عايشه اينكار را كرده باشد بايد براي مظلوميت رسول خدا گريه كرد كه چگونه بيوه جوان او اسراريكه محرمانه ترين اسرار بين يك مرد و زن است با مردان نامحرم در ميان ميگذارد و اگر عايشه نگفته پس اين تهمت بسيار زشتي است كه در كتابهاي اهل سنت نقل شده است و محرمانه ترين اسرار رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را در كتابهاي خودشان آوردند و متأسفانه ديديم كه غربي ها همين رواياتي كه آنها در كتابهايشان نقل كردند بصورت كارتن درآوردند و پخش كردند و آبروي پيامبر ما را بردند .
اين يك نوع روايت است و روايات ديگري هم در اين زمينه هست مثلاً غسل كردن عايشه جلوي برادر رضائي خودش را نقل كردند و روايت در صحيح مسلم است كه : « قَالَت عَايِشَهء دَخَلَت عَلَيَّ رَسول الله صلي الله عليه و آله و سلم وَ عِندَ رَجُلٌ قَائِدٌ فَاشتَدَّت ذَلِكَ عَلَيهِ : عايشه ميگويد روزي پيامبر بر من وارد شد و ديد كه يك مرد پيش من است پس بسيار عصباني و ناراحت شد و من غضب را در چهره او ديدم و گفتم رسول خدا اين برادر رضائي من است حضرت فرمودند اين كه فرقي نميكند » و در ادامه فرمودند : « وَ إِنَّمَا الرِّضَاءَهءُ مِنَ المُجَاعَهء : شير خوردن فقط براي اين است كه از گرسنگي نجات پيدا كند نه اينكه با همديگر محرم باشند و كنار يكديگر بنشينند » خلاصه پيامبر از اين جريان خيلي ناراحت شدند .
صحيح مسلم ـ جلد 2 ـ صفحه 1078 ـ حديث 1455 ـ كتاب الرضاء ـ باب إنما الرضاءهء من المجاعهء
اما از آنطرف علماء اهل سنت روايتي را نقل ميكنند كه شخصي مي آيد از عايشه درباره نحوه غسل سؤال ميپرسد و بعد عايشه ميفرستد تا برادر رضائي اش را بياورند و بعد جلوي برادر رضاعي خودش لخت ميشود و به او غسل ياد ميدهد .
و اين روايت را علماء اهل سنت نقل كردند و جالب است كه يكي از علماء اهل سنت نقل ميكند : « أسامهء بن زيد ليثي لَيسَ بِالقَوِي : روايت ضعيف است و قوي نيست » در حاليكه همين أسامهء بن زيد ليثي از رُوات معتبر اهل سنت است و از رُوات صحيح بخاري است و از رُوات صحيح مسلم است و بعد استناد ميكند و ميگويد « وَ هَذَا الرِّوَايَهءُ تَدُلَّ عَلَي إِنَّ إبنِ أَخِيهَا مِنَ الرِّضَاعَهء إِطَّلَعَ عَلَي غُسلِهَا وَ هَذَا يَتَوَجَّهُ عَلَي قَول مَن أَبَاهُ لِلمَحرَمِ أَن يَنظُرَ إِلَي مَا بَينِ الصُّلبِ وَ الرُّكبَهء : اين روايت دلالت ميكند كه برادر رضائي او غسل كردن او را ديد و اين نظر كساني را توجيه ميكند كه محارم ميتوانند پائينتر از ناف و بالاتر از زانو را ببينند » و تنها اشكالي كه توانستند بگيرد اين است كه سندش ضعيف است و حتي ذهبي از علماء اهل سنت اين راوي را تصديق ميكند . و اين جريان در كتاب فتح الباري في شرح صحيح بخاري ابن حجر بغدادي جلد اول صفحه 249 نقل شده است .
و اين از تهمتهائي است كه به عايشه زده اند و اگر واقعاً عايشه اينكار را كرده باشد پس بر خلاف گفته پيامبر اكرم انجام داده زيرا پيغمبر اجازه نداد كه با برادر رضائي اش در يك اتاق بنشيند و صحبت كند حالا چگونه اين مرد نامحرم آمده آن طرف پرده و عايشه و برادر رضائي اش آمدند به اين طرف پرده و غسل كرده و او غسل عايشه را براي اين فرد توضيح داده است ، اين خيلي كار زشتي است و اگر عايشه انجام داده كه بر خلاف گفته پيغمبر انجام داده است و اگر اينكار را انجام نداده است چرا اين تهمت را اهل سنت در كتابهاي خودشان نقل كردند .
يكي از اتهامات ديگري كه اهل سنت به عايشه همسر رسول خدا زدند اين است كه برخي از مردان وارد خانه عايشه ميشدند و شب تا صبح آنجا ميماندند و صبح در حاليكه محتلم بودند و غسل بر آنها واجب بود از خانه خارج ميشدند ، اين تهمت بسيار زشتي است كه مسلم نيشابوري در صحيح ترين كتاب خودش بعد از قرآن نقل كرده است : « عَن عبد الله بن شهاب الخولاني قَالَ كُنتُ نَازِلاً عَليَ عَايِشَه فَحتَلَمتُ فِي ثَوبِي فَغَمَضتُهَا فِي المَاءِ : من روزي بر عايشه وارد شدم و محتلم شدم در لباسم و بعد آن را با آب شستم » .
صحيح مسلم ـ جلد 1 ـ صفحه 239 ـ حديث 290 ـ كتاب الطهارهء ـ باب الحكم المني
شخصي بنام عبد الله بن شهاب ألخولاني در خانه عايشه محتلم ميشود و نفر بعد حمام بن حمص است كه اين را هم ابي داود سجستاني در يكي از صحاح سته اهل سنت نقل كرده است و در جلد 1 صفحه 101 حديث 371 كتاب الطهارهء باب المني ميگويد : « إِنَّهُ كَانَ عِندَ عايشهء رضي الله عنها فَحتَلَمَ جاريهء العايشه : اين شخص به نزد عايشه رفته بود و آنجا محتلم شد و يك كنيزي اين قضيه را ديد » .
بعد احمد بن حنبل نام يك شخص را از قبيله نخع ميبرد كه ايشان آمد و وارد خانه عايشه شد و در آنجا محتلم شد و اين مطلب مسند حنبل جلد 6 صفحه 125 نقل شده است و يا مسلم نيشابوري يك مرد گمنام را نام ميبرد كه شب تا صبح در خانه عايشه ميماند : « أَنَّ رَجُلاً نَزَلَ بِعاَئِشَهء فَأَصبَحَ يَغسِلُ ثَوبَهُ : شخصي وارد خانه عايشه شد و تا صبح آنجا بود و صبح محتلم از خانه عايشه خارج شد » .
صحيح مسلم جلد 1 ـ صفحه 238 ـ حديث 288 ـ كتاب الطهارهء ـ باب الحكم المني
و يا در روايت ديگري نقل كردند كه مهماني وارد خانه عايشه شد و ملحفه زردي روي او انداختند و او محتلم شد و سندش هم صحيح است و در سنن ترمذي يكي ديگر از صحاح سته اهل سنت در جلد 1 صفحه 199 حديث 116 كتاب أبواب الطهارهء با ما جاء في المني يصيب ثوبه .
اين روايت در اين صحاح سته اهل سنت بصورت گسترده نقل شده و اينها را من بعنوان نمونه نقل كردم و چند سؤال از علماء اهل سنت ميپرسيم : آيا واقعاً عايشه بعد از رسول خدا مردان غريبه را به خانه خودش راه ميداده ؟ آيا آن مردان غريبه سر شب مي آمدند و تا صبح در خانه او مي ماندند و صبح محتلم برميگشتند ؟ اگر واقعاً اين بوده كه بايد براي مظلوميت رسول خدا همه ما اشك بريزيم ، رسول خدا در زمان حيات خودش اجازه نداد كه برادر رضائي عايشه وارد خانه اش شود و با او در يك اتاق بنشيند ! بعد از رسول خدا چه اتفاقي افتاده كه عايشه مردان غريبه را يكي پس از ديگري راه ميدهد و سر شب تا صبح در خانه پيغمبر و بيوه جوان پيغمبر ميخوابند و آنجا محتلم ميشوند و غسل بر آنها واجب ميشود .
اينها رواياتي است كه در منابع اهل سنت آمده است و شيعه كه اين روايت را نقل نكرده است و اگر حقيقت داشته باشد بايد براي پيغمبر گريه كنيم و اگر حقيقت ندارد پس اين چه تهمتهاي زشتي است كه به همسران رسول خدا زده اند ، اگر اين تهمتها را شيعه زده بود آيا اينها دنيا را روي سر شيعه خراب نميكردند ؟! البته روايت بسيار در اين باره زياد است و دكتر غامدي آمده مطلبي كه در هيچ يك از كتابهاي شيعه نسيت بيان كرده كه شيعه بقره را به عايشه تشبيه كرده ولي نرفته كتابهاي خودشان و صحيح ترين كتابهاي خودشان را ببيند كه خود اهل سنت چه تهمتهاي زشتي را به أم المؤمنين عايشه زدند ، مطلب در اين باره زياد است .
آقاي رجائي فر
اكنون جا دارد كه وارد بحث مهمتري شويم و آن هم بحث اتّهام فحشاء به عايشه است و مسئله إفك پيش مي آيد و شايد عناوين ديگري هم داشته باشد و نيز بايد ببينيم كه آيا از بين علماء شيعه كسي اتهام فحشاء به جناب عايشه زده است يا نه ؟ و بويژه در اين زمينه بايد روايتهاي فراوان و گسترده اي بايد داشته باشيم از آقاي ابوالقاسمي تقاضا داريم كه اين بخش از روايتها را براي ما بيان كنند ؟
آقاي ابوالقاسمي
يكي از مطالبي كه به شيعه نسبت داده ميشود اين است كه ميگويند علماء شيعه به عايشه همسر رسول گرامي اسلام تهمت ميزنند ولي من در ابتدا عبارتي را از آلوسي كه مفسر بسيار مشهور اهل سنت است را براي شما ميخوانم در كتاب روح المعاني جلد 18 صفحه 122 عبارتي را ايشان ميگويد : « وَ نُصِبَ لِلشِّيعَهء قَذفُ عَايِشَهء بِمَا بَرَّأَهُ الله تَعالي مِنهُ وَ هُم يُنكِرُونَ ذَلِكَ أََشَّدَ الإِنكَار وَ لَيسَ فِي كُتُبِهِمُ المُعَوَّلَهء عَلَيهَا عِندَهُم عَينٌ مِنه وَ لاَ أَثَرَ أَصلاً : اين به شيعه نسبت داده شده كه چنين تهمتي ميزنند اما خود آقاي آلوسي بالوجدان اين مطلب را درك كرده كه ما شيعيان منكر اين مطلب هستيم و به شدت اين مطلب را انكار ميكنيم و خود آقاي آلوسي ميگويد در كتب مورد اعتماد شيعه هيچ مطلبي پيدا نميشود كه از جهت سندي و دلالي درست باشد و اين مطلب را ثابت كند » .
و همچنين براي بعد از رحلت پيامبر هم اگر نسبتهايي كه به شيعه داده ميشود شيعه اين نسبت را قبول ندارد و در كتابهايش هم موجود نيست .
پس با اين مطلب مشخص شد كه خود علماء اهل سنت اقرار كردند به اينكه ما شيعيان همچين مطلبي را با سند صحيح در هيچ جا نداريم اما مطلب ديگري كه بايد مد نظر قرار دهيم يكسري روايات ضعيف السند و يا نامربوط به اين بحث در كتب شيعه آمده كه متأسفانه براي بدگويي از شيعه اين روايات را ألم كردند و مورد استدلال قرار دادند كه ببينيد شيعه چه حرفهايي زده است .
روايت اول مربوط به اين مطلب است كه همسر حضرت نوح و لوط مرتكب فاحشه شدند در كتاب شريف كافي روايتي نقل شده : « عن علي إبن ابراهيم عن محمد بن عيسي عن يونس عن رجلٍ عن زرارهء عن أبي جعفر عليه السلام قَال ... فَخَانَتَاهُمَا مَا يعني بِذَلِكَ إِلاَّ الفَاحِشَه : اين لفظ فخانتاهما كه درباره همسر حضرت نوح و لوط در قرآن آمده است مقصود فاحشه است » و بعد حضرت ميفرمايند : خداوند اين سوره را براي توبيخ همسران پيامبر عايشه و حفصه فرستاده است .
خوب بررسي اين روايت بسيار واضح است و پاسخ مشخص است : اولاً در سند اين روايت لفظ « عن رجل » آمده است و با اين لفظ روايت مرسل ميشود و ديگر حجت نيست يعني وقتي استدلال ميكنند جرأت ندارند كه سند روايت را هم كنارش بگذارند چون به مجرد گذاشتن سند روايت مشخص ميشوند كه اين روايت حجيّت ندارد ، و مثل بعضي از رواياتي نيست كه اسم راوي اش اسم سختي باشد و يا به راحتي پيدا نشود و بگويند بايد به كتب رجال مراجعه كرد ، به مجرد نگاه كردن به سند روايت ميفهمند كه اين روايت حجيّت ندارد .
دومين مطلب اينكه اصلاً ربطي اين متن به عايشه همسر رسول خدا ندارد اين لفظي هم كه در روايت ضعيف السند آمده و فاحشه را ثابت كرده ، براي چه كساني است ؟ براي زن نوح و زن لوط آمده است ، چطور شما به اين روايت ميگوئيد شيعه همسر پيامبر را متهم كرده و صِرف نظر از اين مطالب حتي لفظ فاحشه كه الآن براي ما يك معناي خاصي پيدا كرده ولي در آن زمان اينطور نبوده است : « الفُحش و الفَحشَاء القَبِيحِ مِنَ القَولِ وَ الفِعل » هر كار بد و ناپسندي ميشود فحشاء و بعضي از علماء گفتند « وَ قِيلَ الفَاحِشَهء خُرُوجِهَا مِن بَيتِها بِغَيرِ إِذنِ زَوجِهَا : زن اگر بدون اجازه همسرش از خانه خارج شود لفظ فاحشه براي او استفاده ميشود » همسر نوح و لوط بدون اجازه از خانه بيرون ميرفتند و يكي بيرون ميرفت و به مردم ميگفت شوهرم ديوانه است و ديگري هم بيرون ميرفت و آمدن مهمانها را خبر ميداد .
لسان العرب ـ جلد 6 ـ صفحه 325 ـ مادّه فَحَشَ
البته ما بعيد ميدانيم كه اهل سنت ادعا كنند كه همسر پيامبر گرامي اسلام از پيامبر اجازه داشته براي خروج در جنگ جمل ، خوابي ديده يا الهامي به او شده و يا وحي به او شده كه پيامبر به او فرمودند براي جنگ جمل بيرون برو .
و ملا محمد صالح مازندراني در شرح همين روايت لفظ فاحشه را اينطور ترجمه ميكنند : « هِيَ كُلَّمَا يَشتَدُّ قُبحُهُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ المَعَاصِي وَ المُرادُ بِهَا هُنَا النِّفَاق وَ المُخَالِفَهء وَ الكُفر : هر گناهي كه قبحش زياد باشد و مراد از فاحشه در اين روايت كه مربوط به همسر نوح و همسر لوط است چيست ؟ نفاق و مخالفت با شوهر و كفر است » . شرح اصول كافي ـ جلد 10 ـ صفحه 107
اگر اينها را از شيعه قبول نميكنند ميگوئيم به صحيح مسلم مراجعه كنيد : عايشه همسر رسول گرامي اسلام داشت بد دهاني ميكرد و تند صحبت ميكرد پيامبر اكرم فرمودند : « يا عايشه لاَ تَكُونِي فَاحِشَهء : عايشه ، همسر من فاحشه نباش » يعني چه : يعني تا قبل از اين زبانم لال همسر پيامبر داشته مرتكب فحشاء ميشده ؟ طبق استدلال فعلي ما ؟ آيا اين معنا را دارد ؟ فقط بخاطر شباهت معنوي و لفظي كه بين فحشاء در آن زمان و فحشاء در اينجاست يك مغالطه اي ميكنند و ميگويند ببينيد در اين روايت كلمه فحشاء آمده و چه و چه ... اين روايت در صحيح مسلم جلد 4 صفحه 1706 حديث 2165 كتاب السّلام باب النهي عن ابتداء اهل الكتاب بالسّلام آمده است و در المصنف همين روايت را نقل ميكند جلد 5 صفحه 211 حديث 25329 آمده است .
ملاّ علي هروي هم همين روايت را نقل ميكند و « لاَ تَكُونِي فَاحِشَهء » را اينگونه ترجمه ميكند : « أَي قَائِلَهءً لِلفُحشِ وَ مُتِكَلِّمَهءً بِكَلاَمٍ قَبِيح : مبادا كلام زشت و فحش را به زبانت بياوري » .
مِرغاهء المفاتيح ـ جلد 8 ـ صفحه 463
در نتيجه اين روايت هم از جهت سندي اشكال دارد و هم از جهت دلالي و دلالت بر مُدَّعي اهل سنت ندارد چون مربوط به همسر نوح و لوط است و جداي از اين مطلب اصلاً فاحشه در آن زمان يك معناي خاصي بوده است .
روايت دوم از حافظ رجب بُرصي مشارخ الأنوار نقل شده كه امام حسن عليه السلام ، عايشه همسر پيامبر اكرم را مورد خطاب قرار دادند و فرمودند : « فَقَالَ لَهَا الحسن نَسِيتِ نَبشَكِ فِي بَيتِكَ لَيلاً بِغَيرِ قَبَصٍ بِحَدِيدَهء فَأَخرَجتِ جَرَداً أَخضَر فِيهِ مَا جَمَعتَهَا مِن خِيَانَهء ... وَ قَد تَشَفَّيتِ بِقَتلِهِ : فراموش كردي نيمه شب چراغها را خاموش كردي و با يك وسيله آهني زمين را كندي و به اشتباه روي دست خودت زدي و دستت زخمي شد و الآن هم زخمي است و يك پارچه سبز رنگي را بيرون آوردي وآن پولهائي كه از خيانت جمع آوري كرده بودي و چهل دينار شده بود و نميدانستي وزنش چقدر است را بيرون آوردي و بعد اينها را بين دشمنان حضرت علي از قبيله تِيم و عَدي پخش كردي و با اينكار دل خودت را خوشحال كردي بعد از شهادت حضرت علي و گفت بله همينطور بوده » . مشارخ الأنوار اليقين ـ صفحه 129
جداي از اينكه اصلاً اين كتاب جزء كتب معتبر شيعه نيست و كتابي است كه علماء گفته اند در آن غلو زياد آمده است و مطالب غير معتبر هم هست و همين مطلب جداي از اشكال اصل كتاب روايت را مرسل نقل كرده و ديگراني هم كه اين روايت را براي هم نقل كنند در صدرش حسين مُغري است و محمد بن حليم تماري است و نخرهء بن ابراهيم و زيده كه همگي از دم مشهور هستند ، بنابراين هم كتاب اعتبار ندارد و هم سند روايت مشكل دارد ، و جداي از اين اشكال دلالي دارد .
در روايت گفته چهل ديناري كه از خيانت جمع آوري كردي ، خوب اين خيانت به چه معناست ؟ چرا ذهن شما سريع به سمت خاصي ميرود كه ذهن بعضي از صحابه به آنطرف ميل دارد ، ميرود ؟ و خداوند در قرآن فرموده است : « إِنَّ الَّذِينَ جَاءُو بِالإِفكِ عُصبَهءٌ مِنكُم : كسانيكه زن پيغمبر را متهم كردند يك گروه از خود شما صحابه بودند » (سوره نور آيه 11) اينها ذهنشان دقيقاً همان ذهن را دارد و تا يك چيزي مطرح ميشود اينها سريع مي آيند و برداشتهايي كه به ذهن خودشان ميرسد را مطرح ميكنند ، يك روايت در صحيح بخاري آمده است : « لَو لاَ حَوَّاء لَم تَخُن أُنثَي زَوجَهَا : اگر حواء نبود هيچ زني به شوهرش خيانت نميكرد » يعني حواء زبانم لال زنا كرده است ؟ آيا خيانت را بمعناي زنا ميگيريد ؟ و يا بمعناي فحشاء ميگيريد ؟ إبن حجر اين را اينگونه تفسير ميكند : « فَمِن خِيَانَتِهَا أَنَّهَا قَبِلَت مَا زَيَّنَ لَهَا إبلِيس حَتّي زَيَّنَتهَا لِآدم : خيانت حواء براي آدم اين بود كه حرفهاي شيطان را قبول كرد و حرفهايي كه شيطان گفته بود براي آدم زيبا جلوه داد » و در ادامه ميگويد : « وَ لَيسَ المُرَادِفِ الخِيَانَهء هُنَا إِرتِكَابِ الفَوَاحِش حَاشَا وَ كَلاَّ : مراد از خيانت در مورد همسران پيامبر ارتكاب فحشاء نيست » .
فتح الباري شرح صحيح بخاري ـ جلد 6 ـ صفحه 368
شما در صحيح بخاري جلد 3 صفحه 1212 كتاب الأنبياء باب خلق آدم حديث 3152 روايت داريد كه حواء خيانت كرد و يك روايت ضعيف السندي هم در كتب شيعه با سند مُرسل در يك كتاب ضعيف آمده كه عايشه چهل دينار از خيانت جمع آوري كرده است ، آن خيانت را شما بمعناي زينت دادن اشتباهات براي آدم ميگيريد و اين خيانت را چون ميخواهيد شيعه را متهم كنيد بمعناي زنا ميگيريد كه اينگونه برخورد كردن اصلاً صحيح نيست .
البته همانطور كه از متن روايت پيداست مراد از خيانت ، خيانت در اموال است و آقاي جاهز كه از قديمي ترين علماء اهل سنت است و بسيار در برابر شيعه سرسخت است ، ميگويد : « وَ قَد يَقَعُ إسمُ الخِيَانَهء عَليَ وُجُوهٍ أوَّلُهَا ألمَال ثُمَّ يَشتَّقُ مِنَ الخِيَانَهء فِي المَال أَلغَشُّ فِي النَّصِيحَه وَ المُشَاوِرَهء و ... : اسم خيانت چند وجه دارد : اولين معنائي كه خيانت دارد خيانت مالي است و ساير خيانتها از همين گرفته شده اند و معناي اصليش خيانت در مال است » و جالب اينجاست كه در ادامه ميگويد : « وَ لَيسَ لِأَحَدٍ أَن يُوَجِّهَ الخَبَرَ إذَا نَظَرَ فِي أزوَاجِ النَّبِي صلي الله عليه و سلم وَ حُرَمَ الرُّسُلِ عَلَي أَسفَهِ الوُجُوه إِذَا كَانَ لِلخَبَر مَذهَبٌ فِي السَّلاَمَهء : وقتي يك روايتي در مورد همسران پيامبر يا سائر انبياء مي آيد هيچكس حق ندارد آن را بر زشت ترين معنا حمل كند وقتي ميشود روايت را با يك طريقه اي توجيه كرد كه مشكلي هم پيدا نكند » .
الحيوان ـ جلد 4 ـ صفحه 59
چطور اگر اين روايت در كتب خودشان باشد و مربوط به حضرت حواء باشد و يا مربوط به يكي از همسران پيامبر باشد توجيهش ميكنند اما اگر در كتب شيعه باشد ، شيعه محدور الدم است چون به همسر پيامبر اهانت كردند .
اما عايشه از كجا اموال آورده بود ؟ و چرا ما اين را حمل بر خيانت كرديم ؟ زيرا در ادامه روايت امام حسن فرمودند : « فَفَرَّقتِهَا فِي مُبغِضِي عَلِي : اين اموالي كه جمع كرده بودي به دشمنان حضرت علي دادي » معلوم ميشود كه براي همين پولها را جمع كرده بود ، حال پولها از كجا به عايشه همسر پيامبر ميرسيد ؟ اگر روايت درست باشد كه سندش هم مشكل دارد ، عزيزان اهل سنت ميتوانند مراجعه كنند به كتاب معجم إبن اعرابي جلد 5 صفحه 236 و اين روايت را ملاحظه كنند : « عن عطاء قَالَ قَدِمَت عائشهء مَكَهء وَ أَرسَلَ إِلَيهَا مُعَاوِيَه بِطَوقٍ قِيمَتُهُ مِئَهءُ أَلف فَقَبِلَتهَا : عايشه به مكه آمد و معاويه يك گردنبد براي او فرستاد كه قيمتش صد هزار بود و عائشه هم قبول كرد » چرا نه براي أم سلمه و نه ساير همسران پيامبر كه طبق روايت بخاري در حذب مخالف عايشه بودند ( چون ميگويد همسران پيامبر دو حذب بودند ، يك حذب عايشه و حفصه و يك حذب أم سلمه و ساير زنان ) چرا معاويه به اين سمت هديه ميداد ولي به آن سمت هديه نميداد ؟ و در كتاب ألبدايهء و النهايهء جلد 8 صفحه 137 همين روايت را آمده .
ذهبي در تاريخ الاسلام و ابن كثير سلفي در ألبدايهء و النهايهء هم اين عبارت را دارند : « و قال سعيد بن عبد العزيز قَضَي مُعَاوِيَهء عَن عَايِشَهء ثَمَانِيَهءَ عَشَرَ أَلف دِينَاراً : معاويه هيجده هزار سكّه طلا كه عايشه بدهكار بود پرداخت كرد » هجده هزار سكه طلا پول كمي نيست ! اين روايت در كتاب تاريخ الإسلام جلد 4 صفحه 248 و ألبدايهء و النهايهء جلد 8 صفحه 136 آمده است .
هدف معاويه و عبد الله بن زبير و ديگر كسانيكه پول براي عايشه همسر پيامبر ميفرستادند كه فرماندهي جنگ جمل را بعهده گرفته بود ، چيست ؟ چرا به أم سلمه نميدادند ؟ و چرا به أم حبيبه نميدادند ؟
ما دوست داريم اين مطالب پاسخ داده شود تا ذهن جوانان شيعه و سني روشن شود ، پس مشخص شد پاسخ اين روايت كه اولاً كتاب مشكل دارد و دوماً سند روايت مشكل دارد و سوماً متن روايت اشكال دارد .
روايت سوم در تفسير علي إبن ابراهيم آمده است : « وَ الله مَا أَنِيَ بِقَولِهِ فَخَانَتَاَهُمَا إلاَّ الفَاحِشَهء وَ لَيُقِيمَنَّ الحَدَّ عَليَ فُلاَنَه : قسم به خدا مقصود خداوند در قرآن از { فخانتاهما } چيزي جز فحشاء نيست و بر فلانه حدّ را جاري خواهد كرد » اينجا ذكر نشده كه منظور از فلانه كيست و در ادامه ميگويد : « لاَ يَحِلُّ لَكِ أَن تَخرُجِي مِن غَيرِ مَحرَم : ميخواست از خانه پيامبر بدون محرم بيرون بيايد » اينجا هم ذكر نشده كه منظور چه كسي بوده است لذا « فَزَوَّجَت نَفسَهَا مِن فُلاَن : خودش را به ازدواج شخص ديگري در آورد » و اينجا هم باز اسم نبرده است .
تفسير قمي ـ جلد 2 ـ صفحه 377
اولين مطلب اينكه يك اختلاف اساسي در بين علماء شيعه مطرح است كه سبب عدم اعتبار اين تفسير و عدم حجيت اين تفسير شده است اين است كه آيا مطالب اين تفسير براي خود جناب علي أبن ابراهيم است يا توسط شاگرد او عباس إبن محمد إبن قاسم كه از رجالي مجهول است نوشته شده است و اين را بايد مدنظر قرار داد .
آقاي عبد الرحيم رباني شيرازي محقق بحارالأنوار در ذيل اين روايت در كتاب بحارالأنوار ميفرمايند : « فِيهِ شِنَاءَهءٌ شَدِيدَهء وَ غِرَابَهءٌ عَجِيبَهء نَستَبعِدُ صُدُورَ مِثلِهِ عَن شِيخَنَا عَلي إبن ابراهيم بَل نَظُنُّ قَرِيباً إنَّهُ مِن زِيَادَاتِ غَيرِهِ لِأَنَّ التَفسِيرِ المَوجُود لَيسَ بِتَمَامِهِم مِن قُدَّسَ سِرُّهُ فَعَلَي أيِّ هَذِهِ مَقَارَهءٌ يُخَالِفَ المُسلِمُونَ بِأَجمَعِهِم وَ كُلُّهُم يُقِرُّونَ بِقِدَاسَهءِ الأَزوَاجِ النَّبِي مِمَّا ذُكِرت نَعَم بعضُهُم يَعتَقِدُونَ عِصيَانِ بَعضِهِم لِمُخَالِفَهء أميرالمؤمنين علي عليه السلام : بعيد ميدانيم كه از جناب علي إبن ابراهيم صادر شده باشد بلكه احتمال بسيار قوي ميدهيم كه اين تفسير از خود او نباشد چون تمام تفسير را خود او نياورده و بسياري از اين تفسير زيادات غير اوست هرجور هم كه بگيريم حتي اگر خود ايشان هم فرموده باشد اين مطلبي است كه تمامي مسلمانها با آن مخالفت دارند و تمام مسلمانها اقرار دارند كه تمام همسران پيامبران از گناه زنا و فحشاء به اين معنا مصون هستند بله بعضي از ايشان دچار اشتباه شدند و بر حضرت علي خروج كردند » اما اصل اين روايت براي ما شيعيان قابل قبول نيست چون ما اجماع بر اين مطلب داريم .
بحارالأنوار ـ جلد 22 ـ صفحه 241 ـ پاورقي شماره 3
اين پاسخ بسيار زيبائي است كه محقق كتاب بحار نوشته است و همانطور كه از متن مشخص است حتي اگر بگوئيم اين كلام براي خود علي إبن ابراهيم باشد نه غير او باز براي شيعه حجت نيست چون كلام ايشان براي شيعه حجت نميشود و حداكثر ميگوئيم اين آقا اشتباه كرده و مخالف اجماع شيعه حرف زده است تازه ما اين مطلب را هم به جناب ايشان منصوب نميدانيم ، از نظر ما جناب علي إبن ابراهيم شأنش أجل است لذا علاّمه مجلسي هم در اين مورد ميفرمايند : « ألمُرَادُ بِفُلاَن طَلحَهء وَ هَذَا إِن كَانَ رِوَايَهءٌ فَهِيَ شَادَّهءٌ مُخَالِفَهءٌ لِبَعضِ الأُصُول : مراد به فلان در حديث طلحه است اين روايت اگر روايت باشد مخالف با بعضي از اصول است » اگر چه اين مطلب ثابت است چه در كتب شيعه و چه در كتب اهل سنت كه طلحهء قصد ازدواج با عايشه همسر پيامبر را داشته و ما يك برنامه مفصل در اين زمينه داشتيم و بر روي سايت شبكه جهاني وليعصر هم موجود است كه وقتي آيه نازل شد « ألنَّبِيُّ أَولَي بِالمُؤمِنِينَ مِن أَنفُسِهِم وَ أَزوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُم » ( سوره احزاب آيه 6 ) طلحهء گفت اگر من بعد از پيامبر اكرم زنده بمانم با عايشه ازدواج خواهم كرد .
« قَالَ رَجُلٌ مِن سَادَاتِ القُرَيش مِنَ العَشَرَهء ألَّذِينَ كَانُوا مَعَ رَسُولِ اللهِ لَو تُوُفِّيَ رَسول الله لَتَزَوَّجتُ عَائِشهء وَ هِيَ بِنتُ عمّي و قال مُقَاتِل وَ طَلحَهءُ بن عُبَيدُ الله : يكي از ده نفري كه با پيامبر اكرم در غار بود گفت با عايشه كه دختر عمويم است ازدواج خواهم كرد » .
تفسير قرطبي الجامع الأحكام القرآن ـ جلد 14 ـ صفحه 228
بنابراين طلحه طبق روايات اهل سنت آرزوي ازدواج با عايشه همسر رسول خدا را داشته اما اين مطلبي كه در تفسير علي إبن ابراهيم آمده است و دلالت بر اين مطلب نميكند ، دلالت بر ازدواج نميكند به چند دليل : اولاً اينكه اصلاً معلوم نيست كه اين كتاب براي خود جناب علي إبن ابراهيم باشد و براي شاگردش است و دوماً اگر براي خود علي إبن ابراهيم باشد براي ما شيعيان حجت نيست زيرا نظر شخصي خود اوست و ما همانطور كه بقيه علماء گفتند اجماع داريم نه فقط عايشه همسر پيامبر اكرم بلكه تمامي همسران تمام پيامبران از اين گناه مصون هستند و بنابراين براي ما شيعيان حجت نيست .
خود اهل سنتي كه ( جناب آقاي يزداني احاديثش را خواندند ) اين مطالب تند را بر ضد عايشه نقل كردند نبايد بيايند و با استناد مطالبي كه از نظر سندي صحت ندارد شيعيان را متهم كنند با اينكه خودشان مطالب صحيح السند در كتابهايشان دارند .
آقاي يزداني
قبل از پاسخ به سؤال اين دوست عزيز بايد ديد كه ديدگاه علماء شيعه و اهل سنت درباره اتهام فحشاء به همسران رسول خدا چيست و ديدگاه علماء شيعه و سني در اين باره چيست ؟ از ديدگاه علماء شيعه زنان تمام پيامبران از تهمت فحشاء مبرّا هستند چرا كه اين مطلب طعن و نقص بر خود انبياء است و با آبروي مستقيم خود انبياء سر و كار دارد و خداوند انبياء خودش را از تمام عيوب و نقصها مبرا كرده و اين نقص بر خود پيغمبر است و به اين خاطر تمام شيعه اجماع دارند كه تمام زنان پيغمبران بلإستثناء از اين عمل مبرّا هستند و هيچ وقت متهم به فحشا نبودند و من يك جمله را از شيخ طوسي معروف به شيخ الطائفه كه درباره تهمت فحشاء به زنان پيامبر مينويسند : « مَا زَنَت إِمرَءَهءُ نَبِيّ قَطٌ وَ كَانَتِ الخِيَانَهءُ مِن إِمرَءَهءِ نوُحٍ أَنَّهَا كَانَت تَنسِبُهُ إِلَي الجُنُونِ وَ الخِيَانَهءُ مِن إِمرَءَهءِ لوُطٍ أَنَّهَا كَانَت تَدُلُّ عَلي أضيَافِهِ : هيچ يك از زنان هيچ پيغمبري هيچ وقت زنا نكرده اند و خيانت زن نوح اين بود كه به او نسبت ميداد كه تو ديوانه شده اي و خيانت زن لوط هم اين بود كه جاي مهمانان را نشان ميداد و رفت به ديگران گفت كه مهمانان زيبايي به خانه ما آمده است » .
اين مطلب در ألتبيان في تفسير القرآن جلد 5 صفحه 495 و همچنين كتاب أمالي شيخ طوسي جلد 2 صفحه 144 و شيخ طبرسي هم همين روايت را در مجمع البيان جلد 5 صفحه 285 نقل كرده است و همچنين در ديگر تفاسير اهل سنت آمده است و حتي سيد نعمت الله جزائري در كتاب النور المبين في قصص الأنبياء و المرسلين صفحه 71 اين مطلب را نقل كرده است .
بنابراين اجماع علماء شيعه بر اين است كه هيچ زني از هيچ پيغمبري هيچوقت متهم به فحشاء و زنا نبوده است و نظر آلوسي را هم خوانديم كه ميگويد علماء شيعه همين نظر را دارند و عده اي از علماء اهل سنت هم همين ديدگاه شيعه را دارند و اكثر بزرگان اهل سنت اعتقاد دارند كه هيچ يك از زنان پيغمبر هيچوقت متهم به فحشاء نبودند و من يك جمله را از إبن كثير دمشقي سلفي شاگرد إبن تيميه براي شما نقل كنم كه ميگويد : « وَ لَيسَ المُرَادُ بِقَولِهِ فَخَانَتَاهُمَا فِي فَاحِشَهء بَل فِي الدِّينِ فَإنَّ النِّسَاءَ الأنبِيَاءِ مَعصُومَاتٌ عَنِ الوُقوُعِ فِي الفَاحِشَهءِ لِحُرمَهءِ الأنبِيَاءِ كَمَا قَدَّمنَا فِي سُورَهءِ النُّور : تمام زنان پيغمبران معصوم بودند از وقوع در فاحشه بخاطر حرمت أنبياء » و ايشان قائل به عصمت زنان همه پيغمبران درباره اين گناه است وقتي زن فردي متهم به عمل زشتي شود با آبروي خود شخص ارتباط مستقيم دارد و آبروي پيغمبر ميرود اگر زنش متهم به فحشاء باشد و ايشان اعتقاد دارد كه همه زنهاي پيغمبران از اين عمل معصوم بودند .
تفسير إبن كثير ـ جلد 4 ـ صفحه 394
و همچنين فخر رازي در جواب كسانيكه فرزند حضرت نوح را فرزند زنا ميدانستند ، خيلي از علماء اهل سنت نقل كردند كه نعوذ بالله زن حضرت نوح زنا داده بود و فرزندي كه از او بدنيا آمد و غرق شد فرزند حضرت نوح نبود و ايشان خيال ميكرد كه فرزندش است ، ميگويد : « ألقَولُ الثَّالثُ أَنَّهُ وُلِدَ عَلَي فِرَاشِهِ لِغَيرِ رُشدَهءٍ وَ القَائِلوُنَ بِهَذَا القَول إحتَجُّوا بِقَولِهِ تَعَالي فِي إِمرَءَهءِ نُوح ... وَ هَذَا قَولٌ خَبِيثٌ وَ يَجِبُ الصَّونِ مَنسَبِ الأنبِيَاءِ عَن هَذِه الفَجِيعَهء لاَ سِيَّمَا وَ هُوَ عَلَي خِلاَفِ نصِّ القُرآن : اين حرف خيلي حرف زشتي است واجب است كه همه مسلمانها اعتقاد داشته باشند كه زنان پيغمبر از اين فحشاء مصون هستند و اين بر خلاف نص صريح قرآن كريم است كه حضرت نوح او را فرزند خودش ميخواند » .
اين مطلب در تفسير فخر رازي جلد 17 صفحه 113 آمده است و ديگر بزرگان اهل سنت هم مثل شوكاني در فتح الغدير و بلوچي و بخاري و بُسطين حتي إبن تيميه در كتاب فتاوي الكبري جلد 4 صفحه 158 و همچنين جسّاس و بقيه علماء اهل سنت اين مطلب را نقل كرده اند .
بنابراين از ديدگاه تمام علماء شيعه بدون استثناء و عده زيادي از علماء اهل سنت هيچ يك از زنان هيچ پيغمبري در هيچ زماني متهم به فحشاء نبودند اما متأسفانه از آنطرف برخي از علماء اهل سنت همسر حضرت نوح و همسر حضرت لوط را زناكار معرفي كرده اند و روايت هم در اين مورد زياد است مثلاً إبن جرير طبري در تفسير خودش چندين روايت نقل ميكند كه : « عَن مُجَاهِد فَلاَ تَسئَلنِ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمُكَ قَالَ تَبَيَّنَ لِنُوحٍ أنَّهُ لَيسَ بِإِبنِه : خداوند ميگويد چيزي را كه به آن علم نداري از من سؤال نكن و حرف نزن درباره چيزي كه علم نداري ، منظور خداوند اين است كه براي نوح تازه روشن شد كه اين فرزند خودش نبوده است و فرزند زنا بوده » و متأسفانه علماء اهل سنت در تفاسير و كتابهاي خودشان بصورت مفصل اين روايت را نقل كردند مثلاً ابن حاتم در تفسير خودش جلد 6 صفحه 2034 و إبن جوزي در زاد المسير جلد 4 صفحه 113 و قرطبي در الجامع للأحكام القرآن جلد 6 صفحه 46 و بقيه علماء اهل سنت متأسفانه اين روايات را نقل كردند و قائل شدند كه زن حضرت نوح و زن حضرت لوط مرتكب زنا شدند و فرزند حضرت نوح زنازاده بود .
اين چه تهمتي است كه به زن حضرت نوح زده اند و چه فرقي است بين عايشه و زنان حضرت نوح و بقيه ، اگر به اينها نبايد توهين شود به آنها هم نبايد توهين شود و جالب است كه ألباني وهابي با استناد به يك روايت كه در صحيح بخاري است كه پيغمبر به عاشيه مضنون ميشود و خود عايشه نقل ميكند كه ميگويد وقتي من متهم به فحشاء شدم پيغمبر باور كرده بود و يك ماه با من قهر كرده بود ، الباني اين روايت را نقل ميكند و ميگويد كه از اين روايت ميتوان استفاده ميشود كه زنان پيغمبران ميتوانستند مثل بقيه زنها متهم به فحشاء باشند و دوستان ميتوانند اين كلام الباني را در السلسلهء الأحاديث الصحيحهء جلد 6 صفحه 26 حديث 2507 ببينند كه نص مطلب ايشان اين است : « وَ إِن كَانَ وُقوُعِ ذَلِكَ مُمكِناً مِن نَاحِيَهءِ النَّظَرِيَّهء لِعَدَمِ الوُجوُدِ النَّصِ بِإِستِحَالَهءِ إذَا ... فَفِيهِ إشعَارٌ قَوِيّ بِأنَّ الأمرَ فِي حَدِّ نَفسِهِ مُمكِنُ الوُقوُعِ : اگر چه امكان دارد از نظر نظري اينكار براي زنان پيغمبران ممكن است و محال نيست اين روايتي كه در بخاري است كه پيغمبر به عايشه مشكوك ميشود و به او ميگويد « إن كُنتِ فَعَلتِ » اي عايشه اگر اينكار را كردي بمن بگو تا من برايت طلب استغفار كنم و از اين روايت استفاده ميشود كه امكان وقوع براي در زنا همسران پيامبران ممكن بوده است » .
نتيجه اينكه به اتفاق تمام علماء شيعه و اكثر علماء اهل سنت هيچ يك از زنان هيچ پيغمبري در هيچ زماني متهم به فحشاء نبوده است .
سؤال يكي از بينندگان :
در يكي از شبكه هاي وهابي ديدم كه ميگفتند در يكي از كتابهاي شيخ صدوق آمده است كه حضرت علي عليه السلام در زمان حيات حضرت زهرا به خواستگاري دختر أبوجهل رفتند و اولين كسيكه حضرت زهرا را ناراحت كرد و مورد غضب ايشان قرار گرفت حضرت علي بودند ، ميخواستم بدانم اين مطلب چقدر صحت دارد ؟ و اگر صحت ندارد چرا شيخ صدوق اين مطلب را نقل كرده است ؟
پاسخ آقاي ابوالقاسمي :
اين مطلب در كتاب علل الشرايع جلد 1 صفحه 185 حديث 2 نقل شده است ، نكته اول ضعف سند اين روايت است در سند روايت أبو العباس احمد بن محمد بن يحيي عن عمرو إبن أبي المقدام اين روايت را نقل كرده است و عزيزان ميتوانند به تنجيه المقال مامغاني چاپ سه جلدي مراجعه كنند ، جلد 1 صفحه 101 باب احمد مراجعه كنند : « أبوالعباس احمد بن محمد بن يحيي الزكرياء قطّان » و در ادامه ميفرمايد كه اين فرد مجهول است در طريق صدوق واقع شده « وَ لَيسَ لِلرَّجُل ذِكرٌ فِي كُتُبِ الرِّجَال : از اين شخص در كتب رجال هيچ توضيحي نيامده » فرد مجهولي است و مشخص نيست كه رواياتش چگونه است .
اشكال ديگري سندي كه در اين روايت است اگر عزيزان مقداري در علم رجال كار كرده باشند در سند روايت عمرو إبن ابي المقدام آمده كه از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهم السلام است و متوفي سال 172 است و هر وقت شيخ صدوق خواسته از ايشان روايتي نقل كند با پنج واسطه نقل كرده يعني پنج نسل شاگرد و استاد گذشته اند تا به ايشان رسيده است و در اينجا يك فاصله بيشتر نيست يعني 4 طبقه و يا 3 طبقه در اينجا اين روايت ارسال دارد ، بنابراين دو جهت اشكال دارد هم ضعف سند و هم ارسال دارد اما در متن چيزي كه اهل سنت ادعا ميكنند آماده است يا نيامده : « جَاءَ شَقِيٌ مِنَ الأَشقِيَاءِ إِلي فَاطِمَهءَ بِنتَ رسول الله : يكي از دشمنان دين به نزد حضرت زهرا آمد و گفت آيا نميداني كه علي از دختر أبو جهل خواستگاري كرده ؟ فاطمه الزهراء فرمودند آيا راست ميگوئي و سه بار پرسيدند و فاطمه الزهراء بعد از اينكه او گفت آري ناراحت شدند و به نزد پيامبر آمدند در ادامه پيغمبر فرمودند هر كس فاطمه را آزار دهد من را آزار داده است و هر كس من را آزار دهد خدا را آزار داده است ، بعد رو كردند به حضرت علي عليه السلام و فرمودند علي جان « فَمَا دَعَاكَ إِلي مَا صَنَعتَ ؟ فَقَالَ عليٌ وَالَّذِي بَعَثَكَ بِالحَقِّ نَبِيّاً مَا كَانَ مِنِّي مِمَّا بَلَغَهَا شَيئٌ وَ لاَ حَدَّثتُ بِهَا نَفسِي فَقَالَ النَّبِي صَدَقتَ فَفَرِحَت فاطمهء بذالك و تَبَسَّمَت ... : چرا اينكار را كردي ؟ حضرت فرمودند : قسم به كسيكه شما را به پيامبري فرستاده هيچكدام از اين حرفهايي كه به فاطمه زدند راست نيست حتي در ذهن خودم هم اين را نياوردم كه بغير از فاطمه زني بگيرم پيغمبر فرمودند راست گفتي و فاطمه خوشحال شدند و خنديدند » يعني پيامبر اكرم عالم به باطن امير المؤمنين بودند و اين سؤالي كه كردند و اين سؤال را پرسيدند براي اين بود كه مردم آگاه شوند .
آيا اين روايت غضب فاطمه الزهراء را بر حضرت علي ثابت ميكند و يا بر آن فرد دروغگوئي كه اين دروغ را آورده است ؟ چون حضرت علي گفتند من به هيچ وجه فكر اين مطلب را هم نكردم ، متأسفانه اهل سنت فقط چون اسم دختر ابوجهل را در اين روايت ديدند فكر كردند كه بله پس خواستگاري هم ثابت شد و سندش را هم كنار ميگذاريم و به آن نگاه هم نميكنيم ، اما به سراغ صحيح بخاري ميرويم در دو جا عبارت « فاطمهء بضعهء منّي » را نقل كرده ، يك جا بصورت خلاصه و فقط همين تكّه عبارت است كه شيعه هم به همين استدلال ميكند و جاي ديگر هم از يكي از روات اهل سنت اين مطلب را نقل ميكند كه او ميگويد بله حضرت علي واقعاً خواستگاري كرد و فاطمه الزهراء هم عصباني شد و پيغمبر هم بخاطر همين اين مطلب را گفتند .
ما سؤال ميكنيم از عزيزان اهل سنت شما كه قبول داريد فاطمه الزهراء از ابوبكر و عمر غضب گرفتند و خشمگين از دنيا رفتند در متن بخاري و مسلم است و نمتوانيد منكر شويد اگر ثابت كنيد كه فاطمه الزهراء از حضرت علي هم غضبناك شده است كه خيلي بد ميشود ، يعني هم شما ابوبكر و عمر را مغضوب پيامبر و خدا ميدانيد و هم حضرت علي را ، ما هم كه چنين روايتي نداريم و طبق روايتي كه تازه ضعيف السند و مرسل است ، حضرت علي ميگويند من فكر خواستگاري را نكردم و اين دروغي است كه بمن نسبت دادند .
آيا اصلاً اين را ميشود با آن قياس كرد وقتي كه يك مطلبي را اهل سنت و يا وهابي ها مطرح ميكنيد به سند روايت مراجعه كنيد با دقت و هم متن روايت را مطالعه كنيد و هم سند آن را دقت كنيد قطعاً يا متنش اشكال دارد و يا سندش اشكال دارد و از اين دو حال خارج نيست به هيچ وجه نتوانستند از جهت روايي اشكالي بر شيعه وارد كنند .
سؤال يكي از بينندگان :
در مورد إفك كمي توضيح دهيد ؟

پاسخ آقاي ابوالقاسمي :
بله در سوره نور دستور به تذكر داده شده و همه اين مطالبيكه ما مطرح كرديم تذكر و تفكر در آيات اين سوره است كه در اين سوره لفظ إفك آمده و إفك را عايشه ميگويد كه در مورد ماريه همسر پيامبر و مادر ابراهيم كه پيغمبر را بخاطر حضرت ابراهيم متهم كردند و اشكالات ديگري كه در اينجا مطرح كردند « إِنَّ الَّذِينَ جَاءُو بِالإِفكِ عُصبَهءٌ مِنكُم لاَ تَحسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَل هُوَ خَيراً لَّكُم : كسانيكه إفك را و تهمت را آورند از خدتان بودند و فكر نكنيد اين براي شما بد شد بلكه براي شما خوب شد و فهميديد كه نبايد دنباله رو افراد ناآگاه و ناپاك باشيد » و سؤال ميكنيم كه « لاَ تَحسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَل هُوَ خَيراً لَّكُم » خطاب به چه كساني است ؟ آيا خطاب به منافقين است ؟ آيا خداوند به منافقين ميگويد براي شما خير بود ؟ يا خطاب به صحابه اين را فرمودند كه همينطور هم هست .
در اين آيه فرموده است : « إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِلأِفكِ عُصبَهءٌ مِنكُم : كسانيكه همسر پيامبر را متهم ساختند گروهي از خود شما بودند » يعني از بين صحابه و در صحيح بخاري و ديگر كتب اهل سنت اينها را نام بردند : « مصحهء بن أساته از اهل بدر و حسان بن ثابت و چندين نفر ديگر » و اينها مداركي است كه اهل سنت بايد بدانند و شيعه را بدروغ متهم ميكنند كه زنان پيامبر اكرم را به فحشاء متهم كرده است و حال آنكه كسانيكه زنان پيامبر را متهم كردند گروهي از صحابه بودند .
سؤال يكي از بينندگان :
در ماه محرم و صفر از نظر تشيّع اگر عروسي برگزار شود آيا مباح است و درست است يا نه ؟
پاسخ آقاي ابوالقاسمي :
همانطور كه اهل بيت گرامي فرمودند ماه محرم و صفر ماه عزاداري اهل بيت است و هيچكس نگفته كه عروسي در اين دو ماه حرام است ولي طبيعي است كه خداوند ميفرمايند : « ألنَّبِيُّ أَولَي بِالمُؤمِنِينَ مِن أَنفُسِهِم: پيامبر از جان مؤمنين به خودشان شايسته تر است » اگر فرض كنيم براي خود ما يك مصيبتي در زماني اتفاق بيافتد آيا اصلاً رغبت ميكنيم در آن زمان مراسم عروسي بگيريم ، طبق آيه قرآن كسيكه از جان ما اولي است پاره تن او را در كربلا بشهادت رساندند ، دهه اول محرم شهادت امام حسين و تا آخر صفر هم همينطور مصيبت بر اهل بيت وارد شده و آخرش هم شهادت خود پيامبر اكرم است لذا شايسته نيست اما اگر واقعاً يك انساني ميبيند كه دارد به گناه مي افتد و مجبور است كه ازدواج كند حالا يا ازدواج موقت و يا دائم كه اگر اين كار را انجام دهد به گناه مي افتد و بزرگان فرمودند اگر روز عاشورا هم بود به گناه نيفتادن را امام حسين بيشتر دوست دارد ، اما نه عروسي هاي عادي است كه ميشود براي بعد از ماه محرم و صفر باشد و چه اشكالي دارد كه ما اهلبيت را بر خودمان مقدم كنيم و در اين دو ماه عروسي نگيريم .
سؤال يكي از بينندگان :
سؤالم درباره امام حسين و شهربانو است كه امام حسين ايشان را از چه كسي خواستگاري كرده است ؟
پاسخ آقاي ابوالقاسمي :
در باره جناب شهربانو شيعيان يك نقل دارند و اهل سنت نقل ديگري دارند . شيعيان روايت دارند كه وقتي اُسرا را به مدينه آوردند و اتفاقاتي در آنجا افتاد و دختران پادشاه ايران در آنجا بودند و عده اي خواستند و آنها را به كنيزي بگيرند و اميرالمؤمنين فرمودند نه اينها دختران پادشاه هستند و پيامبر فرمودند چون جو تربيتي آنها در جوّ تربيتي عادي نبوده و زندگي كنيزي را نميتوانند تحمل كنند قطعاً فشار زيادي بر آنها وارد ميشوند و ممكن است بميرد اختيار با خود اوست و هر كسي را كه ميخواهد ميتواند به ازدواج خودش دربياورد و در آنجا از آنها سؤال كردند كه با چه كسي ميخواهي ازدواج كني ؟ و امام حسن و امام حسين در آنجا بودند و با زبان فارسي با او صحبت كردند و اين دو خواهر گفتند ما ميخواهيم با اين دو آقازاده يعني امام حسن و امام حسين ازدواج كنيم .
در نقل اهل سنت آمده است كه عبد الله بن عمر بسيار از اين زنها خوشش آمده بود و گفت پدر آنها را بمن ببخش و در آنجا حسنين حاضر بودند و خليفه دوم گفت نه تو شايستگي اينها را نداري و اينها دختران پادشاه هستند و بايد به فرزندان پيامبر برسند و آنها را به امام حسن و امام حسين عليهم السلام دادند .
اين نقلي است كه در كتب شيعه و سني با اختلاف در تعبير آمده است .
سؤال يكي از بينندگان :
همانطور كه آقاي ابوالقاسمي فرمودند روايات زيادي در مذمّت عايشه داريم كه با سندهاي صحيح در كتب اهل سنت وجود دارد چرا علماء ما با اين احاديث مخالفت ميكنند و ميگويند كه اينها پاك بودند ( ضرب المثل داريم كه تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها ) در حاليكه سندهاي آن هم صحيح است ؟
سؤال يكي از بينندگان :
اينكه ميگويند همه همسران انبياء و پيامبران از فساد مبرّا هستند كه قطعاً هم همينگونه است ولي در رواياتي كه در كتب اهل سنت است كه بعد از شهادت حضرت رسول مردان غريبه به خانه عايشه ميرفتند و محتلم برميگشتند ، اينها چگونه است و جريان چه بوده است ؟

پاسخ آقاي يزداني :
ما اگر اين روايات را از كتب اهل سنت نقل كرديم نه به اين خاطر است كه به آنها اعتقاد داريم و به عنوان جواب نقضي اينها مي آيند يك روايت ضعيف را از كتب ما پيدا ميكنند و يك ماه داد و بيداد ميكنند و گريه ميكنند كه به عايشه تهمت زديد و يا يك روايتي را كه اصلاً در هيچ يك از كتابهاي شيعه نيست كه بقره را به عايشه تفسير كرده باشد مي آيند اين همه جنجال راه مي اندازند ، ما اين روايات را بعنوان جوابهاي نقضي آورديم كه اگر واقعاً اينها واقعيت داشته باشد بايد واويلا كنيم و داد و فرياد كنيم كه بيوه جوان پيغمبر بعد از رسول خدا خانه پيامبر اكرم را به مسافرخانه تبديل كرده كه هر كس از هر قبيله به آنجا ميرود و سر شب ميرود و صبح محتلم برميگردد ، خوب چرا ؟ اين زن تك و تنهاست و بيوه است و شوهر ندارد و جوان است و چرا بايد چنين افرادي را راه بدهد با اينكه پيامبر در زمان حيات خودش حتي برادر رضائي اش را دوست ندارد با عايشه در يك خانه تنها باشد ، اگر واقعيت دارد كه واويلا و اگر ندارد چرا اين تهمتها را در كتابهاي خودشان نمي بينند كه با سند صحيح در صحيح ترين كتابهايشان آمده و يك روايت ضعيف را كه در كتابهاي شيعه مي بينند خون شيعه را حلال ميدانند و ميگويند هر كس يك شيعه را بكشد به بهشت ميرود و اين را ما بعنوان جواب نقضي نقل كرديم نه به اين عنوان كه اعتقاد داشته باشيم .
سؤال يكي از بينندگان :
اينكه ميگويند جناب خديجه سلام الله عليها قبل از پيامبر ازدواج كرده بودند آيا صحت دارد يا نه ؟
پاسخ آقاي يزداني :
محققان علماء شيعه بلاستثناء همگي اتفاق دارند كه حضرت خديجه باكره بوده است و قبل از پيامبر با احدي ازدواج نكرده بود و روايت در اين زمينه زياد است از علماء اهل سنت هم هست و متاسفانه اهل سنت براي اينكه براي عايشه يك فضيلتي را تراشيده باشند ميگويند كه عايشه تنها همسر رسول خدا بوده كه باكره بوده درحالي كه ما در مورد اين مطلب ترديد داريم در كتب داريم كه عايشه قبل از پيامبر اكرم ازدواج كرده بود و اينها براي اينكه اين فضيلت را براي عايشه ثابت كنند گفتند كه حضرت خديجه هم باكره نبوده است و قبل از ايشان با دو نفر عرب بيابان گرد ازدواج كرده بوده و ما اين مطلب را قبول نداريم و يكي از علماء اهل سنت بنام ابوالقاسم اسماعيل بن محمد بن اصفهاني است و متوفي 535 است و ايشان ميگويد : « وَ كَانَت خَدِيجَهء إِمرَءَهءً بَاكِرَهءً ذَاتُ شَرَفٍ وَ مَالٍ الكثير : خديجه زني بود باكره داراي اعتبار و شرف بسيار زياد » و در ادامه ميگويد مالش آنقدر زياد بود كه به اندازه مال تمام قريش ميشد ، تمام مال قريش يكطرف و تمام مال حضرت خديجه هم يكطرف .
اين از علماء اهل سنت است و حديثي هم از علماء شيعه نقل ميكنم ، أبوالقاسم كوفي كه از علماء شيعه است استدلال جالبي ميكند و ميگويد : « أَنَّ الإجمَاعِ مِنَ الخَاصِّ وَ العَامِ مِن أهلِ العَلاَمِ وَ نَقَلَهءِ الأَخبَار : تمام مورخان و مدحثان شيعه و سني بر اين مطلب اتفاق دارند كه كسي از بزرگان قريش نماند مگر اينكه به خواستگاري حضرت خديجه آمد و همه آمدند از حضرت خديجه خواستگاري كردند ولي حضرت خديجه رد كرد كه من با شما ازدواج نميكنم زيرا شما هم شأن من نيستيد ، حالا چگونه امكان دارد كه همين حضرت خديجه با اين وضعيت با دو نفر عرب بيابانگرد كه بقول خودشان روي پاشنه پاي خودشان ادرار ميكردند ازدواج كرده باشد و اين مطلب با عقل سازگار نيست ، آيا صاحبان فكر و انديشه نميدانند كه اين مطلب از آشكار ترين محالات است و از ناپسند ترين گفتارهاست » .
الاستقاثه ـ جلد 1 ـ صفحه 70
و اين مطلب را هم نقل كردند كه عايشه قبل از پيامبر اكرم ازدواج كرده بود ، إبن سعد در الطبقات الكبري نقل ميكند « عن عبد الله بن أبي مُلَيكِهء قال خطب رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم عايشه بنت أبي بكر الصديق فقال : إِنِّي كُنتُ أُعطَيتُهَا مُتعَماً لِإِبنِهِ جُبَير ... فَطَلَّقَهَا وَ تَزَوَّجَهَا رسول الله : رسول خدا از عايشه دختر ابوبكر خواستگاري كرد و ابوبكر گفت من او را به ازدواج جبير بن متعم در آوردم اجازه بده تا طلاقش را از او بگيرم و بعد با تو ازدواج كند ... او را جبير بن متعم طلاق داد و بعد رسول خدا با او ازدواج كرد » .
اين مطلب در الطبقات الكبري جلد 8 صفحه 59 و نيز در الإصابه في تمعيض صحابه إبن حجر اصغلاني متوفي 852 جلد 8 صفحه 17 آمده است .
پس اولاً حضرت خديجه حتماً باكره بوده و ما اعتقاد داريم كه تمام ائمه ما در اصلاب پاك بزرگ شدند و پرورش يافتند و چگونه قبول كنيم كه حضرت زهرا سلام الله عليها در يك رحم ناپاك بزرگ شده و پرورش يافته باشند ، اما كساني كه ادعا ميكنند كه عايشه تنها همسر باكره رسول خدا بوده است با روايات خودشان سازگاري ندارد هر چند كه اين مطلب به ما هيچ ربطي ندارد و خودشان نقل كردند .
سؤال يكي از بينندگان :
سوره نور در چه موردي نازل شده است ؟
پاسخ آقاي ابوالقاسمي :
در ابتداي سوره نور حكم مردها و زنهاي زناكار را بيان كرده و همچنين كسانيكه به مردها و زنهاي مؤمن تهمت ميزنند و بعد در شأن نزولش آياتي است در مورد اهل بيت پيامبر اكرم و ازجمله آيه مصباح و آيه نورٌ علي نور مطرح ميكند و مطالب ديگر ... .
سؤال يكي از بينندگان :
اينكه ميگويند عايشه نازا بوده است صحّت دارد يا نه ؟
پاسخ آقاي ابوالقاسمي :
پيامبر اكرم كه از ماريه صاحب فرزند شدند و از حضرت خديجه صاحب فرزند شدند بنابراين سمت پيامبر اكرم مشكلي وجود نداشته و بعضي از همسران پيامبر كه سنّشان بالا رفته بود قطعاً نميتوانستند بچه دار شوند و نميتوان گفت آنها مشكلي داشتند و أم سلمه فرزندي بنام سلمه داشتند اما عايشه اي كه پيامبر طبق مداركي ما از كتب اهل سنت جمع آوري كرديم و در سايت هم موجود است 17 يا 18 ساله بود وقتي پيامبر اكرم با او ازدواج كردند و از او بچه دار نشدند و روايتي است اگر عزيزان دقت كنند در كتب اهل سنت هم آمده در كتاب الطبقات الكبري إبن سعد جلد 8 صفحه 212 و 213 از خود عايشه همسر پيامبر اكرم كه ميگويد : من حسادت بسيار زيادي به ماريه داشتم چون هم زيبارو بود و در انتها ميگويد : « ثُمَّ رَزَقَ اللهُ مِنهَا أَلوَلَد وَ حَرَمنَا مِنهُ : خداوند به ماريه فرزند داد از پيامبر امّا به ما نداد » .
سؤال يكي از بينندگان :
حضرت علي در زمان خلافت كه اموال عمر را گرفتند چقدر بوده است و عمر چقدر ثروت داشته است ؟
پاسخ آقاي ابوالقاسمي :
روايتي است در كتاب غريب الحديث إبن قطيبهء از قديمي ترين علماء اهل سنت در قرن سوم جلد 2 صفحه 370 : « إِنَّ بنَ هَنتَمَه بَعِجَت لَهُ الدُّنيَا مِآهَا وَ أَلقَت إلَيهَ أَفلاَدَ كَبِدَهَا وَ نَقَت لَهُ مُخئَطَهَا وَ أَطعَمَتهُ شَهمَتَهَا ... : خليفه دوم دنيا هر چه در شكم داشت به او داد و پاره هاي كبدش را بنزد او فرستاد و آن مخ و ريشه اي كه در دنيا بود به صورت خالص به دست او داد و به خوراند از چربي و دنيا او را فربه كرد و اينقدر به او داد كه اصلاً از گوشه هاي دهان او داشت بيرون ميريخت » .
بعضي اين روايت را ترجمه كردند و گفتند كه خليفه دوم از دنيا استفاده نميكرده و دنيا خودش به سمت خليفه آمد ولي او خودش را كنار گرفت ولي در اينجا ميگويد : « أَطعَمَتهُ شَهمَتَهَا : دنيا چربي خودش را به او خوراند و او را فربه كرد » .
روايت ديگري از الطبقات الكبري جلد 8 ـ صفحه 67 نقل ميكنند كه خليفه دوم براي تمام همسران پيامبر اكرم ده هزار سكه ميداد و به عايشه دوازده هزار تا ميداد ، معلوم ميشود كه چقدر اينها ثروت داشتند اگر چه ميگويند او بسيار عابد و زاهد بوده است ، آيا در جامعه اسلامي زمان خليفه دوم محتاجي نبود كه دوازده هزار سكه ماهيانه عايشه همسر پيامبر قرار دادي ؟؟؟
اينها نكاتي است كه عزيزان اهل سنت بايد پاسخگو باشند .
پس مشخص شد در اين برنامه كه ما هيچ وقت نبايد يك طرفه به قاضي برويم مطالبي كه اكنون ما بيان كرديم عزيزان بروند و از علماء اهل سنت سؤال كنند و در آيه قرآن ميفرمايد : « فَبَشِّرِ العِبَادِ الَّذِينَ يَستَمِعُونَ القَولِ فَيَتَّبِعُونَ أَحسَنَهُ » ( سوره زمر آيه 18 ) و پيغمبر به اميرالمؤمنين فرمودند هيچگاه بين دو نفر قضاوت نكن مگر اينكه از هر دوي آنها بشنوي ، ما ميگوئيم وقتي مطلبي را به شيعه نسبت ميدهيد آدرس آن را هم بياوريد و آدرس كه آورديد سند را مطرح كنيد و دلالتش را هم ثابت كنيد همانطور كه ما آدرس ميگوئيم و سند مي آوريم و دلالتش را ثابت ميكنيم و بيايند و با ما بحث كنند بارها و بارها ما در اين شبكه دعوت به مناظره كرديم و گفتند ما خواهيم آمد و خواهيم آمد و در آخر آن فرد را هم بركنار كردند و فرد ديگري به جايش گذاشتند و آن آقا هم نيامد ، چرا ترس از مناظره با شيعه داريد مگر شيعه به چيزي غير از كتابهاي شما استناد ميكند ؟! اميدواريم كه همه عزيزان با دقت سخنان ما را گوش كنند و هم سخنان اهل سنت را گوش كنند و ما دعوت ميكنيم كه به سخنان هر دو طرف را گوش دهند و اگر سؤالي بود مطرح كنند و سؤالاتي كه ما ميپرسيم از طرف مقابل بپرسند و ببينند كه جوابهاي كدام طرف با دليل و مدرك قانع كننده است .